English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (4575 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accomplish U صورت گرفتن
accomplishes U صورت گرفتن
accomplishing U صورت گرفتن
accomplish U صورت گرفتن
bring inbeing U صورت گرفتن
carry out U صورت گرفتن
execute U صورت گرفتن
fulfill [American] U صورت گرفتن
make a reality U صورت گرفتن
put into practice U صورت گرفتن
put into effect U صورت گرفتن
bring into being U صورت گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
rallied U سرو صورت تازه گرفتن
rallies U سرو صورت تازه گرفتن
rally U سرو صورت تازه گرفتن
materialised U صورت خارجی بخود گرفتن
materialises U صورت خارجی بخود گرفتن
materialising U صورت خارجی بخود گرفتن
materialize U صورت خارجی بخود گرفتن
materialized U صورت خارجی بخود گرفتن
materializes U صورت خارجی بخود گرفتن
materializing U صورت خارجی بخود گرفتن
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
Other Matches
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
statement U صورت
listing U صورت
formed U صورت
listings U صورت
slip U صورت
face U صورت
hues U صورت
hue U صورت
statements U صورت
slipped U صورت
phases U صورت
phased U صورت
phase U صورت
versions U صورت
forms U صورت
form U صورت
facies U صورت
effigy U صورت
effigies U صورت
list U صورت
slips U صورت
freckle U لک صورت
version U صورت
faces U صورت
providing U در صورت
file U صورت
figuring U صورت
figures U صورت
figure U صورت
images U صورت
image U صورت
constellation U صورت
circumstantially U در صورت
coat card U صورت
rosters U صورت
roster U صورت
invoice U صورت
invoiced U صورت
invoices U صورت
invoicing U صورت
medal U صورت
medals U صورت
kalendar U صورت
mazard U صورت
conformer U هم صورت
roll U صورت
physiognomies U صورت
conformational isomers U هم صورت
constellations U صورت
rolled U صورت
rolls U صورت
visage U رو صورت
physiognomy U صورت
visages U رو صورت
shapes U صورت
filed U صورت
shape U صورت
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
programme of work U صورت کارها
pictography U صورت نگاری
pictograph U صورت نگاره
normalized form U صورت هنجار
processionize U صورت مجلس
list of promotiona U صورت ترفیعات
long robe U صورت کشیده
proces verbal U صورت مجلس
numerator U صورت کسر
primordial image U صورت ازلی
down U کرک صورت
aspects U صورت فاهر
matricula U صورت اعضا
face cream U کرم صورت
on foot U به صورت پیاده
to the casual eye <adv.> U به صورت ظاهر
at first glance <adv.> U به صورت ظاهر
at face value <adv.> U به صورت ظاهر
normal form U صورت هنجار
nominal list U صورت اسامی
outside appearance U صورت فاهر
outward show U صورت فاهر
nomenelature U صورت اسامی
pictogram U صورت نگاشت
portraiture U نقاشی از صورت
aspect U صورت فاهر
normal form U صورت عادی
unfigured U بی صورت ساده
serial U و به صورت سری
constellations U صورت فلکی
constellation U صورت فلکی
faceless U بدون صورت
face powders U پودر صورت
veiling U تور صورت
waveform U به صورت موج
white face U جانورسفید صورت
bills of fare U صورت غذا
bill of fare U صورت غذا
semblance U صورت فاهر
BS U صورت فروش
face powder U پودر صورت
record U صورت مذاکرات
formalism U صورت گرایی
a face-pack U ماسک صورت
the bill U صورت حساب
powders U پودر صورت
powdering U پودر صورت
formation U صورت بندی
in memory of <idiom> U به صورت رایگان
on the Q.T. <idiom> U به صورت سری
rosters U صورت کار
rosters U صورت نگهبانی
roster U صورت کار
roster U صورت نگهبانی
At any rate . In any case . Anyway . U درهر صورت
It didnt come off. It didnt take place. U صورت نگرفت
archetypes U صورت ازلی
archetype U صورت ازلی
powder U پودر صورت
schedule U صورت فهرست
sales check U صورت فروش
standard form U صورت متعارف
stop list U صورت متخلفین
the brush U صورت گری
isolating U به صورت الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
isolate U به صورت الکتریکی
reorganization U صورت جدید
to put in to shape U سر و صورت دادن
facial U مربوط به صورت
similitude U شباهت صورت
sick list U صورت بیماران
statement U صورت حساب
statement U صورت وضعیت
statements U صورت حساب
statements U صورت وضعیت
minutes U صورت جلسه
sentential form U صورت جملهای
in no case U به هیچ صورت
at all events U درهر صورت
incarnation U صورت خارجی
burbling U جوش صورت
burbles U جوش صورت
burbled U جوش صورت
burble U جوش صورت
transfiguration U تبدیل صورت
minute U صورت جلسه
schedules U صورت فهرست
ever- U درهر صورت
ever U درهر صورت
incarnations U صورت خارجی
to take an inventory of U صورت دارایی
inventory U صورت اموال
inventory U صورت کالا
serials U و به صورت سری
transformation U تبدیل صورت
forgery U صورت سازی
forgeries U صورت سازی
scheduled U صورت فهرست
put inpractice U صورت دادن
possible [doable, feasible] <adj.> U صورت پذیر
practicable <adj.> U صورت پذیر
executable <adj.> U صورت پذیر
forms U صورت دیس
list U صورت کردن
workable <adj.> U صورت پذیر
bill of quantities U صورت مقداری
certificate of expenditure U صورت حساب
polls U صورت اراء
polled U صورت اراء
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1گج
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1meaning of taking law
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
1nonconversation
2to keep someone up
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com